English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5873 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standard interface U واسطه استاندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ieee U سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
documenting U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX U استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
PHIGS U برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
ODI U واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
broker U واسطه
agent U واسطه
by reason of U واسطه
agents U واسطه
mediator U واسطه
commissioners U واسطه
intermediate U واسطه
mediators U واسطه
intermediaries U واسطه
agencies U واسطه
agency U واسطه
commissioner U واسطه
intermediary U واسطه
middleman U واسطه
immediate U بی واسطه
brokers U واسطه
brokering U واسطه
brokered U واسطه
mediums U واسطه
medium U واسطه
middlemen U واسطه
intermedium U واسطه
instrumentality U واسطه
jobber U واسطه
inductor U واسطه
intermediator U واسطه
interagent U واسطه
go between U واسطه
intermediate exchange U واسطه
medium U میانجی واسطه
mediation U واسطه گری
medium U واسطه دلال
mean proportional U واسطه هندسی
jobber U بازرگان واسطه
pander U واسطه کار بد
mediums U میانجی واسطه
mediums U واسطه دلال
intermediate transmitter U فرستنده واسطه
intermediate reaction U واکنش واسطه
direct <adj.> U بدون واسطه
onthat account U بان واسطه
rug dealer U واسطه فرش
tumbler lever U اهرم واسطه
tumble gear U چرخ واسطه
transition element U عنصر واسطه
shipbroker U واسطه حمل
relay station U ایستگاه واسطه
real estate broker U واسطه املاک
post transition metals U فلزات پس واسطه
panderer U واسطه کار بد
owing to the fact that U به واسطه اینکه
intermediate product U فراورده واسطه
pandered U واسطه کار بد
intermediate contact U کنتاکت واسطه
intermediate compound U ترکیب واسطه
intermediate complex U کمپلکس واسطه
insurance broker U واسطه بیمه
inermediate frequency U بسامد واسطه
inductor U واسطه القاء
immediateness U عدم واسطه
shell U برنامه واسطه
bill broker U واسطه تنزیل
financial intermediary U واسطه مالی
chapman U واسطه سیار
commodity broker U واسطه کالا
intermediate coupling U پیوست واسطه
intermediate field U میدان واسطه
authorised clerk U واسطه مجاز
pandering U واسطه کار بد
panders U واسطه کار بد
agent U واسطه عامل
intermediate product U محصول واسطه
agents U واسطه عامل
intermediate objective U هدف واسطه
intermediate layer U قشر واسطه
shelling U برنامه واسطه
shells U برنامه واسطه
jobbing U واسطه بازرگانی
intermediate grid U شبکه واسطه
immediately U بدون واسطه
intermediate goods U کالاهای واسطه
customs agent U واسطه گمرک
media U واسطه ها وسیله ها
media U رسانه ها واسطه ها
tumble gear U چرخ دنده واسطه
forwarding agent U واسطه حمل و نقل
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
direct support U تکیه گاه بی واسطه
customs broker U واسطه امور گمرکی
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
transition series U گروه عناصر واسطه
immediacy U مستقیم و بی واسطه بودن
psychic U واسطه پدیده روحی
jobbing U عمل واسطه گری
virgin medium U واسطه دست نخورده
indirect support U تکیه گاه بی واسطه
brokers U واسطه معاملات بازرگانی
broker U واسطه معاملات بازرگانی
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
brokered U واسطه معاملات بازرگانی
intermediate frequency transformer U مبدل بسامد واسطه
brokering U واسطه معاملات بازرگانی
mediately U یا واسطه بطور ناراسته
intermediate frequency amplifier U فزونساز بسامد واسطه
intermediate contour U میزان منحنی واسطه
interceder U شفاعت کننده واسطه
relayed U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
lead U سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads U سیم واسطه زاویه پیشگیری
relays U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
freight forwarder U واسطه حمل و نقل کالا
relay U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
To meciate . To intervene . U پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
diastase U دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
mediatrix U زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
standard U استاندارد
canonical U استاندارد
modulus U استاندارد
standards U استاندارد
high and dry <idiom> U استاندارد
standard U استاندارد همگون
standard rate U نرخ استاندارد
standard of living U استاندارد زندگی
standards of living U استاندارد زندگی
standardized U استاندارد شده
standard price U قیمت استاندارد
resistance standard U مقاومت استاندارد
standard pascal U پاسکال استاندارد
standard section U پروفیل استاندارد
atmospheres U اتمسفر استاندارد جو
standards U استاندارد همگون
substandard U زیر استاندارد
standard temperature and pressure U شرایط استاندارد
standard pitch U گام استاندارد
standard cell U پیل استاندارد
atmosphere U اتمسفر استاندارد جو
standard interface U رابط استاندارد
standard specification U مقررات استاندارد
standard specification U دستورات استاندارد
standard ohm U اهم استاندارد
standard measure U اندازه استاندارد
standard class U درجه استاندارد
standard candle U شمع استاندارد
standard bar U میله استاندارد
standard atmosphere U اتمسفر استاندارد
dialects U ی در زبان استاندارد
standard resistor U مقاومت استاندارد
silver standard U استاندارد نقره
dialect U ی در زبان استاندارد
standard condition U شرایط استاندارد
frequency standard U استاندارد فرکانس
primary standard U استاندارد اولیه
standard function U تابع استاندارد
basic standard U استاندارد اولیه
basic standard cost U قیمت استاندارد
standard error U خطای استاندارد
boilerplate U متن استاندارد
standard solution U محلول استاندارد
standard costs U هزینههای استاندارد
secondary standard U استاندارد ثانویه
standardising U استاندارد نمودن
nonstandard U غیر استاندارد
traditional chess U شطرنج استاندارد
standardises U استاندارد نمودن
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
standardizes U استاندارد نمودن
standardised U استاندارد نمودن
standardize U استاندارد نمودن
magnetic standard U اهنربای استاندارد
standardizing U استاندارد نمودن
standardization U استاندارد سازی
table lamp U لامپ استاندارد
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
standard oil company U استاندارد اویل کمپانی
standard oil company U شرکت نفت استاندارد
standard oxidation potential U پتانسیل اکسایش استاندارد
standard penetration U ازمایش نفوذی استاندارد
standard conversion factor U ضریب تبدیل استاندارد
clark U پیل استاندارد کلارک
Recent search history Forum search
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com